سرباز قانون شکن
در قانونی که برای شطرنج تعین شده سرباز حق برگشتن و عقب نشینی را ندارد
روزی سربازی قانون را شکست و به سمت سپاهیان خود برگشت
سربازهای دیگر که تا به حال با این صحنه اولین بار بود روبه رو می شدند ، با وحشت و تعجب آمیخته به هم رو به سرباز قانون شکن گفتند :این چه کاری بود که کردی مگه نمی دونی که ما فقط حق جلو رفتن رو داریم ، برگرد ...
سرباز قانون شکن : آخه کی گفته که ما همش باید بریم جلو من که توانایشو دارم ، چرا هر کاری که دوست دارم انجام ندم ؟
شاه ناظر و ساکت بود
سرباز قانون شکن قدمی به سمت سپاهیان خود برداشت
قلعه سرباز را تهدید کرد و گفت که اگر برنگردد برایش گران تمام می شود
اسب هندوانه بزرگی زیر بغلش داد و گفت سرباز نقش مهمی دارد و به امثال او احتیاج است ،پس برگرد
فیل خوشحال شد ، چون از این قبیل سوالها هم در ذهن خودش هم گذر میکرد ، » چرا من فقط باید ضربدری برم ؟ « ولی چیزی نگفت
وزیر یاد روزایی که خودش سرباز بود افتاد و به سرباز گفت : باید خیلی شجاع باشی که این کار رو کردی
شاه به سرباز پیشنهاد جاه و مقام داد که منصرفش کند
ولی سرباز فقط می خواست که بداند ، همین